همه چیز ....
[ بازدید : 687 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
>❤❤❤ من ونارنجی ❤❤❤< |
همه چیز ....همه چیزرابلدشده ام خیابانها، کوچه ها... حتی رنگهای چراغ قرمز را اما هنوز هم گم میشوم آدم ها را بلد نیستم...
[ بازدید : 687 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] آرام رنگ می بازیم ،آرام رنگ می بازیم ... با هــم ، بــدون هم و تبدیل می شویم به تفاله ای ، که روزی سبز و زیبا دست می تکاندیم در باد و ماه برایمان ستاره می کوبید به دیوار و حالا رنگ می بازیم ، با هــم ، بــدون هم و تبدیل می شویم به تاریکی ! و باز زمستان بود که معرفت داشت و تو نداشتی ، حتی برای یک روز !
[ بازدید : 647 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] مرد.....مردسیگارمیکشد.... تودودمی بینی اوخاطره.... [ بازدید : 701 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] جهنم......میگن کسایی که مشروب بخورن میرن جهنم جهنمی که آدماش مست باشن ازدنیایی که آدماش پست باشن خیلی بهتره [ بازدید : 968 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] آغوشی باش ....... آغوشی باش ... ... و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ... ... بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ... ... فقط نگاه باشد و نفس ... ... زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ... ... همین حالا هم دیر است ... [ بازدید : 648 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] مابه هم نمیرسیم....ما به هم نمی رسیم امّا بهترین غریبه ات می مانم که تو را همیشه دوست خواهد داشت . . . [ بازدید : 766 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] گاهی وقت هاااا .....گاهی اوقات تو زندگی تو اوج ناراحتی فقط و فقط دلت می خواد خیلی ناگهانی یکی محکم بغلت کنه و بگه غصه نخور من همیشه پشتتم هر چقدر هم کم باشه اما تو اون لحظه همین که یکی رو پشتت حس میکنی قد یه دنیا ارزش داره اونجاست که از هر چی غم و ناراحتی چیزی تو دلت نمیمونه اما نمیدونم چرا چیز به این سادگی رو هیچکس بلد نیـــــــــــست...
[ بازدید : 735 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] امروز.....امروز دلم تنگ دیروزی است که میگفتی: “فردایت را می سازم …”
[ بازدید : 639 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] چشمان...يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي مي کرد . اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود . دختره هميشه مي گفت: اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم . يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده . وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره . بهش گفت: من ديگه تو رو نمي خوام برو . پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت: مراقب چشماي من باش . [ بازدید : 668 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] |
|
[ طراح قالب : t-t-n.avablog.ir | Powered By : TOHID ] |